محل تبلیغات شما



هفت شهر لیلاز

هفت شهر لیلاز

 

بنای هفت شهر لیلاج یا لیلاز که مرکز آن شهر لاسون بوده ودر اثر زله ویا هجوم ریگ روان ویا بوسیله افراسیاب ترک بکلی از بین رفته وفقط آثاری از آن باقی است بطوریکه در محل شایع است از بناهای لیلاز پدر کیخسرو کیانی (تخت وتاج کیخسرو به پسر عمویش اروند شاه منتقل شده) بوده که شهر مرکزی بنام پسرش لاسون نامیده شده است.

حدود این شهر ها از موغار شروع وتا نزدیکی یزد امتداد داشته وبا این ترتیب قطعی است که زواره هم جزء این هفت شهر بوده است .در موقع حفاری ویا بارندگی خرده طلا وچیزهای دیگری در خرابه های این هفت شهر بدست می آید.                  آتشکده اردستان ج 2

[ نویسنده این سطور قبل از جنگل کاری(درخت تاغ) شن های روان شمال زواره یعنی حدود سال0 134 شمسی یا قبل ازآن وجود مقداری قابل توجه از خورده سفال هائی را در تپه  شنهای کنار کویر مشاهده کردم که بعضا" با لعاب و با رنگ های مختلف بود]   

گذری بر شهر مدفون شده لیلار ولاسون

این شهر از نزدیکی بادرود تا انتهای زواره در امتداد دریای سیلک ادامه داشته و آثار فراوانی

ازبقایای این شهر شناسایی شده است که هر تماشاگری را به وجه می آورد

از سفال های رنگین شده و خرده شیشه های بلورین و نادر تا خشت های 40در20 و 20در20 و

خرابه ها و رشته قنات هایی که ادامه داشته است هریک سخن گذشتگان را به خود دارد و مهم

ترین آثار و بقایای این شهر در حوالی مهاباد،موغار،حسن آباد،جعفرآباد،امیران،علی آباد، کچورستاق

 و زواره به چشم می خورد و نادرترین آنها لوله های انتقال آب و روش انتقال آب به نقاط دیگر با

قدمت 3000تا 3500 سال است و از نقاط جذاب و دیدنی شهرستان اردستان است که متاسفانه

بسیاری از آثار آن توسط حفاران و ندانم کاری و بی تجربگی آنان تخریب و از بین رفته است

 

 

 

 

مهندس عمران _ عمران سید رضا طباطبائی موغاری 


سرقه در موغار قدیم

در گذشته یکی از روش های تقسیم آب موغار جهت آبیاری دشت و باغ و مزارع سرقه نامیده می شده است .تاریخچه سرقه به زمان شیخ بهائی بر میگرده که از فیلسوفان و ریاضی دانان مشهور جهان می باشد . این شیوه تقسیم آب به دلیل فقدان ساعت و تایمر مشخص در آن زمان بوده است و بعد از این روش تقسیم آب ( سرقه ) شیوه دیگری به نام ساعت شنی مورد استفاده قرار گرفت و با اختراع ساعت ( به شکل امروزی ) روش های قبلی منسوخ شد . بعد از زمان سرقه ، بحث دیگری به نام طاق و طاق دار مطرح شد و مورد استفاده قرار گرفت . و اما بحث اصلی در مورد سرقه می باشد . محل قرارگیری سرقه در موغار در محله پیالجه بوده است . به فردی که مسئول تقسیم آب است سرقه چی می گویند . روش کار به این صورت بوده که یک کاسه بزرگی در محل بوده که آب قنات درون این کاسه ریخته می شده است و یک کاسه مسی کوچک که کف آن یک سوراخ کوچکی بوده ( این کاسه مسی خیلی دقیق و خاص می باشد و صرفا جهت همین کار طراحی می شده است ) در روی آب قرار می گرفته ، پس از مدتی آب از کاسه بزرگ از طریق سوراخ به ظرف کوچک انتقال می یابد. هر یک بار که کاسه مسی کوچک پر از آب می شود را یک سرقه میگویند . میزان سرقه آب هر فرد مطابق با سهم آبی بوده که داشته است .

 

مطلب بالا طبق صحبت های افرادی است که در زمان مذکور زندگی کرده و سرقه و سرقه چی ها را دیده اند . اگر شما اطلاعات بیشتری در این زمینه دارید به ما کمک کنید تا مطلب بالا را تکمیل تر کنیم .


در کودکی به امامت رسید تا آزمونی بزرگ برای شیعیان رقم بخورد. خوانده بودند در قرآن کریم که یحیی(ع) در کودکی به پیامبری رسید و عیسی(ع) در گهوراه سخن گفت و خود را پیامبر خدا معرفی نموده بود. اما این بار به چشم می دیدند که کودکی از سوی خدا به پیشوایی مردم زمانش انتخاب می شود.

هر چند پیش از این امام رضا(ع) بارها درباره امامت فرزندشان محمد(ع) سخن گفته بودند اما پذیرش این موضوع برای عده ای بسیار دشوار بود که از کودکی فرمان برند. به همین دلیل بارها دانش و درایت او را آزمودند. پاسخهای قاطع و روشن امام(ع) به پرسشهای بزرگان شیعه و مطابقت آن با آموزه های امامان پیشین به ایشان اطمینان داد که او امام و پیشوا و حجت خدا بر مردم است. 
دنیای ستمگران وجود دردانه امام رضا(ع) را بیش از 25 سال تاب نیاورد. مأمون عباسی در سال ۲۰۲ق دخترش ام فضل را به عقد امام جواد(ع) در آورد و نقل است همین ام فضل با تحریک و وسوسه برخی درباریان همسرش جواد الائمه (ع) را در بغداد با زهر مسموم نمود و به شهادت رساند.

بهره ای از کلام امام جواد (ع):
* هر كه از خدا قطع امید كند و به غیر او پناهنده شود، خداوند او را به همان شخص واگذار مى كند.[1]
* هر كه به خواستگارى دختر شما آید و به تقوا و تدیّن و امانتدارى او مطمئن مى باشید با او موافقت كنید وگرنه شما سبب فتنه و فساد بزرگى در روى زمین خواهید شد.[2]
* عزّت و شخصیّت مؤمن در بى نیازى و طمع نداشتن به مال و زندگى دیگران است .[3]
* هر كه كار زشتى را تحسین و تأیید كند، در عِقاب آن شریك مى باشد.[4]

مرثیه: 
لب تشنه بود، تشنه ی يك جرعه آب بود
مردي كه درد هاي دلش بی حساب بود
پا می كشيد گوشه ی حجره به روی خاك
پروانه وار غرق تب و التهاب بود
از بسكه شعله ور شده بود آتش دلش
حتی نفس نفس زدنش هم عذاب بود
در ازدحام و هلهله ی نا نجيب ها
فرياد استغاثه ی او بی جواب بود
يك جرعه آب نذر امامش كسی نكرد 
هر چند آب دادن تشنه ثواب بود
آخر شبيه جد غريبش شهيد شد
آری دعای خسته دلان مستجاب بود
غربت برای آل علي تازگی نداشت
در آن ديار كشتن مظلوم باب بود
اما فدای بی كفن دشت كربلا
آلاله ای كه زخم تنش بی حساب بود
هم نعل تازه بر بدنش ردّ پا گذاشت
هم داغديده ی شرر آفتاب بود

شاعر: یوسف رحیمی

التماس دعا
@mughar_news


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آکادمی تخصصی کشتی پهلوان علیرضا ذاکری